جدول جو
جدول جو

معنی چشمه چشمه - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه چشمه
ویژگی که سوراخ های بسیار داشته باشد مانند لانۀ زنبور، سوراخ سوراخ، ویژگی پارچه یا جامهای که در آن سوراخ های بسیار پیدا شده باشد
تصویری از چشمه چشمه
تصویر چشمه چشمه
فرهنگ فارسی عمید
چشمه چشمه
(چَ / چِ مَ / مِ چَ / چِ مَ / مِ)
سوراخ سوراخ و متخلخل. (ناظم الاطباء). مشبک و خانه خانه چون لانۀ زنبور:
یکی کرته هر یک بپوشیده تنگ
همه چشمه چشمه بنقش و برنگ.
اسدی.
همچون خزینه خانه زنبور خشکسال
از باد چشمه چشمه دماغ خرابشان.
خاقانی.
صحن مجلس در مدور جام نوشین چشمه یافت
کانچنان هم چشمه چشمه هم مدور ساختند.
خاقانی.
رجوع به چشمه شود
لغت نامه دهخدا
چشمه چشمه
سوراخ سوراخ متخلخل مشبک خانه خانه
تصویری از چشمه چشمه
تصویر چشمه چشمه
فرهنگ لغت هوشیار
چشمه چشمه
سوراخ سوراخ، خانه خانه، مشبک
تصویری از چشمه چشمه
تصویر چشمه چشمه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ /چِ مَ / مِ یِ چَ / چِ)
منبع چشم. مجرای آب چشم. سرچشمۀ اشک چشم:
ریختم از چشمۀ چشم آب سرد
کآتش دل دیگ مرا گرم کرد.
نظامی.
رجوع به چشم شود
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ)
دهی است از دهستان بخش نمین شهرستان اردبیل، واقع در 22هزارگزی خاور اردبیل و 15هزارگزی راه اردبیل به آستارا. هوای آن معتدل، دارای 503 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سقرچی و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
ده کوچکی است از دهستان سبزواران بخش مرکزی شهرستان جیرفت که در 54 هزارگزی جنوب سبزواران و 4 هزارگزی خاور راه فرعی سبزواران به کهنوج واقع است و 42 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’مزرعه ای است از ناحیۀ فشارود قاینات و بدون سکنه است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 236)
لغت نامه دهخدا
تصویری از چشمه چشم
تصویر چشمه چشم
سر چشمه اشک چشم
فرهنگ لغت هوشیار